در حيرتم كه مست خمستان كيستى؟
تقديم به شهيدان گمنام، عاشقان بىنام و نشانى كه در باغ ملكوت شهرهاند و در عالم خاك غريب.
به استخوان پارههايى كه پروازشان بر فراز دستها بوى بهشت را در مشام شهر افكند.
اى پاره پاره، نوگل خندان كيستى؟
اى پر شكسته ، بلبل بستان كيستى؟
اى مهربان ستاره، تو را آسمان كجاست؟
اى ماهپاره، شمع شبستان كيستى؟
باناز ، اى غزال رها مىروى چه خوش
اى نور ديده، سرو خرامان كيستى؟
از هم گسسته از چه بلا، بند بند تو؟
اى صيد رسته، خستهى پيكان كيستى؟
اين داغ از كجاست چنين استخوان گداز؟
مىآيى از كجا؟ ز شهيدان كيستى؟
عاشقترين سوار! چرا خفتهاى خموش؟
از لشكر كهاى ؟ وز گردان كيستى؟
اسطورهها به نام تو تعظيم مىكنند
اى عشق، اى فسانه، ز ديوان كيستى ؟
آرامش كدام دل شرحه شرحهاى؟
روح كىاى ؟ قرار كهاى؟ جان كيستى؟
دل مىبرد ز دست ، شميم بهشتىات
اى گلبن شرف ز گلستان كيستى؟
آشفته حال، آبله پا، مىرسى ، غريب
مجنون داغدار بيابان كيستى؟
ما مانده چون غبار و تو ره برده تا حبيب
اى خوش رهيده ، دست به دامان كيستى؟
اى شهره در جهان بقا، بىنشان خاك
شهرت كجاست؟ اهل كجا؟ زان كيستى؟
توفان مستىات همه رقص حماسه داشت
در حيرتم كه مست خمستان كيستى؟
از ناى استخوان تو گلبانگ �ارجعى� است
پيداست اى شهيد كه قربان كيستى ؟
از نينواى سينه برآر آتشى �كوير�
تا گويمت جدا ز نيستان كيستى؟
پنجشنبه 26 خرداد 1390 - 1:24:35 PM