×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

همای سعادت

بیایم در حریم الهی حرمت شکنی نکنیم

× عشق یعنی خداشناسی خود شناسی حق شناسی از وفاپاکی و صدق و صفا language=java src=http://ir2khali.persiangig.com/java/motarjem36zaban/ div style=display:none;a href=http://www.hoob.ir حرم فلش - کد وبلاگ ثانیه شمار فلش/a/divembed src=http://noorani.persiangig.com/shomar-gheybat1.swf width=150 height=250 type=application/x-shockwave-flash wmode=transparent
×

آدرس وبلاگ من

gool.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dost1

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

عفت و شهامت را از اين بانو ياد بگيرند


 
صاحب كتاب (رياض الاءنس ) در كتاب خود مى نويسد: يكى از خلفاء بنى عباس در اثر
 
عصيان و نافرمانى اهالى بلخ ، شخصى را از بغداد فرستاد به بلخ كه از اهالى آن شهر
 
مبلغى پول بعنوان جريمه بگيرد تا ديگر عصيان و نافرمانى ننمايند چون فرستاده خليفه از
 
 اهل بلخ پول را در خواست نمود روزگار بر آنها تنگ گشت
 
پس زنان خود را فرستادند براى شفاعت بنزد زن حاكم شهر بلخ كه بنام (داود بن
 
 على ) بود چون زنها قضيه را اظهار كردند زن حاكم بر احوال آنها رقت نموده پيراهن خود
 
 را كه مرصع به جواهرات گوناگون بود و قيمتش بيشتر از آن وجهى بود كه خليفه
 
خواسته بود به زنها داد و آن را به نزد ماءمور خليفه آوردند و تقاضاى عفو كردند، ماءمور
 
پيراهن را برداشت و از بلخ خارج و كيفيت را به خليفه رسانيد، و خليفه از شنيدن آن
 
 قضيه بسيار خجالت كشيد و گفت : نمى شود زنى از رعاياى من كريم تر از من باشد،
 
 فورا دستور داد به آن ماءمور كه برگرد به بلخ و آن پيراهن را به آن زن رد نما، و از اهالى
 
 بلخ آن وجه را هم نگير و عصيان آنان را گذشت كن .
چون ماءمور به بلخ مراجعت نمود و مردم بلخ را عفو كرده و پيراهن آن زن را پس داد، زن
 
گفت : آيا خليفه به پيراهن من نگاه كرد؟

ماءمور گفت : آرى
 
زن گفت : ديگر من آن پيراهنى كه چشم نامحرم بر آن افتد نمى پوشم

پس آن پيراهن را دستور داد فروختند، از وجهش مسجدى در بلخ ساختند و يك سوم از
 
قيمت آن پيراهن از بناى مسجد زياد آمد، دستور داد آن پول را در زير يكى از ستونهاى
 
مسجد گذاشتند كه در وقت حاجت در آورده به تعمير مسجد صرف نمايند و مسجد
 
جامع بلخ از وجه آن پيراهن است خدا چنين بانوئى را رحمت كند
 
نام كتاب : با چه كسى ازدواج كنيم ؟
نام نويسنده :اسدالله داستانى بنيس
شنبه 16 بهمن 1389 - 8:03:35 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://zara.gohht.com

ارسال پيام

یکشنبه 17 بهمن 1389   4:30:20 PM

خیلی آموزنده بود.ممنون

آخرین مطالب


شب آرزوها لیله الرغائب


داستان دستان بهشتی


داستان زندگی دختر فراری


گلواژه های نـــــاب و پرمعنای زندگی


تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!


ناامید شدن آسان است ولی...


فاسقي که در شب عروسي اش عاقبت به خير شد


به نام عشق


خداحافظ همگی دوستانو بزرگوارن خوبم


بیایدی مثل گلها


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

731583 بازدید

40 بازدید امروز

214 بازدید دیروز

1179 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements